اینترنی اورژانس جراحی......
 

به نام خدا

همه چچیز همه اتفاقات تلخ ازیه سال قبل درحاال وقوع بود

و من هنوز هضمش نکردم تعریف کنم

خلاصه میگم

درگیر جنگ شدم جنگ بی سلاح

جنگ بی غذا

جنگ فردختن هرچی که هست تابشه نون ان روز راخورد

جنگ تنهایی

جنگی که هرلحظه بی سرپناهی داشت

و من به ارامشی احتیاج داشتم که بتونم تصمیم بگیرم و درس بخونم و ارزوی ارامش وجودی بقیه درحد ساده که میتونستن به کتابخونه برن و بردل خودم گذاشتم

وادمهای اطراف شاید داشتند دکترمیشدند ولی هیچ وقت نفهمیدند جای اذیت کردنم باید ازم بپرسند خوبی؟وومن اگر ساکتم اگرهمکاری نمیکنم دلیلی دارم که شاید تواون لحظه برام مهم بود

ولی انها هرگز نخاستند درک کنند.....

ومن هم تلاشی نکردم توضیحی بدم......

پ.ن:بعدازیه جنگ سخت ادمها قویترمیشن

اموخته میشن

ولی من فهمیدم ادمها اطراف فقط ادمهای اطرافن

جز اینکه شرایط رو سختتر میکنند آسونی ندارند....

میدونی اگر من آدامش داشتم

صد درصد ده ها بار بهتر کنارشون میبودم و باهاشون همکاری میکردم

و فداکاری میکردم

ولی من دیگر ازم ذره ای نبود بخام برای هیچ کسی حتی خودم فداکاری کنم.............

پ.ن:ثمر رو ترکیبی از لبخند هست و ظاهری بی خیال

اما ثمر ترکیبی هست از رنج و غم

یه جمله قشنگی دیدم

تا کاسه ای که از گل نساختی توی کوره نذاری نمیفهمی چی میشه

چون ممکنه اون کاسه تحمل گرما و فشار کوره رو نداشته باشه و بشکنه

ممکنه تغییر شکل بده

ممکنه هم شکلی زیبا به خودش بگیره و خارج بشه......

و من در کوره های زیادی رفتم و میروم

.........

وبه شدت الان ناراحتم

 سه شنبه هفدهم مهر ۱۴۰۳  0:1  ثمرعزیزمامان :)
شهریور ۱۴۰۴
مرداد ۱۴۰۴
اردیبهشت ۱۴۰۴
فروردین ۱۴۰۴
اسفند ۱۴۰۳
مهر ۱۴۰۳
بهمن ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
خرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آذر ۱۴۰۰
شهریور ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
اسفند ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
آرشيو
حکمت های امام علی (ع)
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) می باشد .