بیمارستان جدید3روزاول
 

به نام خدا

اولین روز کشیکم دربیمارستان جدید با اومدن سه تاتصادفی

یکی پارگی کبد دراومد

یکی base  skull fx

یکی دیگه هم عابرپیاده ای بوده است که ماشین به پاش میخوره

واون دونفربالایی داشتن میرفتن دیدنش که اینجوری میشن😑

درهمین حین بستری سه بیمارتصادفی کد بخش جراحی زنان میخوره

من که بیمارستان روبلدنبودم

هی میگم بچه ها زنگ بزنید ببینید درسته غلطه؟دارن امتحان میکنن؟نمیکنن؟

بدوبدو بادوتاپرستاراهای اتفاقات رفتیم وسط بیمارستان سرگردون

رییس بیمارستان مارودید

گفت چی شده؟

گفتم کدخورده فلان جا!

ندیده بودم اونجوری بدوه هر۴تاپله رو یه پله دوید بالا

وقتی رسیدیم

خندیدن گفتن چیزی نبوده داشتیم امتحان میکردیم.توی

۱ ساعت بستری ۳تامریض و بدوبدوها

بعدشم تاطب بیاد و بدوبدو های این سه مریض

وبعدش هرکی رسید گشنه بود تشنه بود

اول اومدم کارت بدم خدمه بخره

بعددیدم ممکنه بره چرت وپرت بخره

یه باربهش پول دادم گل نرگس برلم بخره اشغال خریده بود

باهاش رفتم خرید شیرینی توی آبادی و آب و لیوان و ...‌ برگشتم

ساعت ۹شب میرم اونور

اونور کجاس؟ قسمت سرپایی همونجایی بیمارباهرچرت وپرت میبینی

چرت وپرت باتمام وجود میتونم بگم

احساس خفگی میکنم دکتر

جتدوقته؟۸ماهه😐خیلی هم دکتررفتما گفتم یه سربیام اینجا

مریض ها تک به تک بابت اینکه برای دردهای مسخره شون راه بیشتری رو طی کرده بودند سرماخالی میکردند ومیرفتند

چرا سی تی بیمارستان قدیمه؟عکس هم باید بریم اونجا؟

۷روزه دستش ضربه خورده الان اومده عکس میخاد بعدطلبکاره من که باید بره وبرگرده😑

تا ۱۲شب به این منوال گذشت

وکلی خارش گلو که تازه زیر۱۵دقیقه شروع شده رو دیدیم

له شدم

برگشتم پانسیون

توراه برنامه ریختم کل داستان رو برای مادر وبقیه بگم

وتارسیدم فقط بخابم

بدون مسواک خابم برد..........

بماند اتفاقات های بعدش

ولی واقعا ازاردهنده بود

روزدوم کشیک

کشیک از۲تا۹شروع شد

مجددا افتتاح کشیک باحضور دوتا تصادفی و یه افت سچوریشن آغازشد

سریع دست وپام روجمع کردم تا برم‌یع ساعت بعدسرپایی

بالغ بر ۱۰۰تامریض توی ۶ساعت ویزیت شدن کع هیچ کدوم واقعا چیزیشون نبود و اومدهربودن فضولی وغرولند

راه اندازی دعوا

حتی سرناهارخوردنم با رییسم دعوام شد

وهمون روز قصد خروج ازطرح کردم

ونامه روهم دادم بزنن برام وفردا اول وقت بذارن روی میزش تاامضا کنه

روزسوم صبح وشب کشیک بودم

صبح پنج شنبه افتتاح شد بادعوا وطلبکاری مریضی برای نوشتن ازمایش کلی 😐

هواابری بود

ویوی بیمارستان واقعا عالی بود.ویوی اتاق پزشک (مطب) رو واقعا دوست داشتم ودرمیبستم

وچایی زنجفیلی رو پشت پنجره باارامش میخوردم

کلی لذت بخش بود

راه بیمارستات دورترشده

صبح ها مریضها چون همه ماشین ندارند خیلی نمیان

اومدنشون ختم میشه به ۱ونیم ۲ به بعد 

ساعت ۱ونیم بخش کووید کد میخوره

میرم بالای سرمریض

بوی نرگس کل استیشن رو پرکرده.پرستارها یه تعاف نکردن ببخشن ازگلشون☹️

درهمین حین سپرده بودم به یه فرد محترم احراز سخامو درست کنه.پست زنگ میزد

فردمحترم زنگ میزد.تهش فهمید من ابجیم نیست زورش گرفته بود😁

حالا پیداکردن محل کد روبگم

کدمبخوره جراحی مردان

مامیریم بالا بدوبدو

میبینم همه درارامش تواستینشون نشستن

میگم بچه ها کدوم اتاقه؟

میگن نهههههه دکتر

بروکووید

کوویدکجاس؟

انتهای راهرو

بدوبدو رفتم کووید

میگم چرااینجوریه؟میگن گرون درمیادعوض شع فعلا همینع

ماازکدبرگشتیم ۲ونیم

۳۰تامریض؟؟؟؟؟؟توی ۴۰دقیقه؟طب از ۱و۵۰ دقیقه نذاشته بوده مزیض بع اسمش بزنن و همه رو کرده بود تاپاچع ام

ازاستخون توگلو گیرکرده تا دررفتگی شانه و .....

ساعت اتمام کشیک ۳!

بدوبدو جمعش کردم

وباراننده برگشتم

له شده بودم

بی هیچ حرفی خوابیدم

مامان اینا رفته بودن تهرون و توجاده بودن

ویه زنگ واحوالپرسی

سعی میکردم زودتربزنم بیرون

پیاده برم تادم اخرین میدون منتهی به جاده وزنگ بزنم راننده بیاد

صبح رفته بودم

شبهم رفتم 

رسیدم کشیک 

روزقبلش شربت و بیسکوییت و شکلات خریده بودم برای بچه های بیمارستان

از پرستارها و تاسیسات و امبولانسیها و...

همه به هدف دایی داوود

یکی زحمت کلمن ابی رد کشیده بود

شربت رودرست کردیم

به همه شربت وبیسکوییت دادیم وکلی دعا شدنصیبم

واز۱۲شب به بعد تصادفی و سی تی و سونو و افت سچوریشن دوباره شد جایزه ام

وتاصبح کلی راه رفتم و کلی برگه پرینت کردم وبه در ودیوارهاچسبوندم

صبح شد و ساعت ۸وربع باراننده برگشتم و دوباره غش کردم

فقط پیام دادم به مامان شببخیر!

روزهای بعدی رو بعدا تک تک میگم

 سه شنبه سوم اسفند ۱۴۰۰  1:12  ثمرعزیزمامان :)
شهریور ۱۴۰۴
مرداد ۱۴۰۴
اردیبهشت ۱۴۰۴
فروردین ۱۴۰۴
اسفند ۱۴۰۳
مهر ۱۴۰۳
بهمن ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
خرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آذر ۱۴۰۰
شهریور ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
اسفند ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
آرشيو
حکمت های امام علی (ع)
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) می باشد .