همسفر راه نرفته
 
به نام خدایی که حکیم است و علیم...خداوندی که به راستی از بنده به خودش دلسوزتر و از  نیت وی آگاه تر  

گاهی وسیله مسافرت هواپیما نیست و باید پیاده رفت مسیر را.گاهی همسفر ما به انتخاب ما نیست.  

گاهی راهی را نمیدونیم.....گاهی راه و مسیر درست نیست....گاهی نقشه اصلی این نیست.گاهی هم نقشه قدیمی است. 

گاهی میترسیم...از گم شدن..از راهزنان راه..از سختی راه 

گاهی توشه راه نیست..آب نیست...سراب هست...سراب سیراب کننده نیست ولی امیدوارکننده است..میدانیم نباید به سراب دل بست اما دل می بندیم و امیدداریم شاید واقعا آب باشد...اینجوری آینده را میبینیم 

برای سفر اصلی ترین اصل چیست؟  

به واقع نمیدانم اصل اصلی سفر چیه...اما.... 

 

گاهی خودت هم نمیدانی  مسیر کجاست؟انتها کجاست؟راه کجاست؟برای همین از گم شدن خودت نمی ترسی از وجود بقیه که ممکنه توی راه با تو گم بشن....خسته بشن...آزرده بشن میترسی.... 

همسفر در سفر شناخته میشود...همسفر طول میکشد تا شناخته بشود...تنها سفر کردن بهتر از با همسفر سفر کردن است....از شناختن میترسیم..از همه چیز میترسیم.... 

گاهی باید رفت.  باید دست کشید.....از اینکه صدمه بزنم میترسم....

 جمعه نوزدهم شهریور ۱۳۹۵  3:17  ثمرعزیزمامان :)
آبان ۱۴۰۴
شهریور ۱۴۰۴
مرداد ۱۴۰۴
اردیبهشت ۱۴۰۴
فروردین ۱۴۰۴
اسفند ۱۴۰۳
مهر ۱۴۰۳
بهمن ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
خرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آذر ۱۴۰۰
شهریور ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
اسفند ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
آرشيو
حکمت های امام علی (ع)
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) می باشد .