قمار و پوکر
 

سلام سلام

به نام او

سه شنبه رفتم کتابفروشی و ساعتها کتاب خوندم......کتاب بده وبستان رو نپسندیدم درحالی که کتابی منطقی بود باید بخانیمش....وکتاب دید اقتصادی جالب بود......منطق شکل گیری و پیشرفت یه اقتصاد......که کاش درزمانی زودتر خواتده بودم

کتاب گرگ وال استریت رو توی برنامه ای گذاشتم

وکتاب تفکر نامطمئن.....

بازهم برنامه های زیادی دارم.....

میخام کلی کتاب بخانم

کلی کلی چیز یاد بگیرم

زندگی قماراست.....درهردست و هرمرحله باید تصمیم بگیریم....در طول یک بازی پوکر ۳۰دست باید بازی کرد و یک دست بازی دوددقیقه طول میکشد و ساعتها بازی میکنیم و درهردست ۱۰۰بارباید تصمیم گرفت....اگر بازیکن بیشتراز حالت عادی زمان (۷۰ثانیه) ببرد تا تصمیم بگیرد حذف میشود......ارزش هرتصمیم زیاد است.....درحدسه خانه سه خابه....درنتیجه بازیکن پوکر باید درتصمیم گیری لحظه ای حرفه ای باشند

باید قادر باشند مقاصد از پیش تعیین شده درمحدوده سرعتی میز بازی اجرا کنند.

تعامل بین تفکرواگاهانه و انعکاسی است......

بازیکنان تفکیک شانس ازمهارت،تمایز سیگناال درست از نادرست ومحافظت ازخود دربرابرنتیجه گرایی رو باید بلد باشند

برای یه بازیکن پوکر حل مسئله چگونگی اجرا از استعداد ذاتی هم مهم تراست

نتواند از تله های رایج در تصمیم گیری اجتناب کند وو به شیوه منطقی بیازماید و احساساتش رو ازتصمیم هاش دور نگه دارد

داشتن همه استعدادهای جهان به کار بازیکن نخاهد آمد

شکست و ازدست دادن......

چیزی که مهمه:توانایی بازی در چهارچوب محدودیت هاست

محدودیت زمانی....رویارویی با عدم اطمینان و عواقب مالی وفوری

...........................................................................................................................

دیگر شکوه و گله وشکایت دردی دوا نمی کند....

دیگر لبخندهای تصنعی و شادی دروغین دلی را نورانی نمیکند....

دیگر سکوت نیز آرامشی ندارد

توی کتاب تفکر نامطمئن از تصمیم گرفتن حرف میزند....تفکرسریع ،کند......صرف انرژی ذهنی .....

ذهن انعکاسی ....ذهن آگاهانه.....

دیگر تعلل فایده ندارد.....صبر دردی دوا نمیکند

دیگر تصمیم نگرفتن و تصمیم گرفتن بحث ما نیست

بحث زمان است .....عمراست.....میگذرد.....۳سال زودتر ......

.........................................................................................................

منطقی آگاهانه نباید وسط جنگل ایستاد به صدای خش خش ها گوش داد تا حیوانی درنده (زمان) ما را ببلعد و تمام کند

...........................................................................................................

 جمعه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۲  0:14  ثمرعزیزمامان :)
روزمرگی
 

به نام او

چرااینروزا. دلم میخاد بیام وبلاگ و بنویسم رونمیدونم

ازکجاشروع کنم ونمیدونم

امروز یک شنبه است

اول ازهمه یادبگیریم کارهای روزانه مونو بنویسیم

مثل من ساعت ۵ عصر یادت نیافته صبح وبیناردعوت بودی

و وقتی نوبتهارو پشت سرهم بچینی دیگه برات مهم نیست یه مریض بیادیانه

توتعطیل میکنی و میری

شنبه

ازدرد صبحگاهی و دریافت گل مورد علااقه ام و دارو و.....تاشبش توی پرشدت ترین درد و بدترین مریضی گذشت

نکته مثبتش استراحت مطلق بودنم بود و کنسل کردن نوبتها

نکته منفیش درد و سوزن زدن به خودم و درد و درد بود

جمعه

اتاقم رو مرتب کردم....گردگیری کامل....نظم کامل....

عصرش کلی کیک و شکلات خوردم

و شبش خابیدم

نکته مثبت اتاقم بود

واینکع دلارهای جدیدم همشون شمارههای پشت سرهم بودند😁😁

پنج شنبه

صبح مطب خوب بود شلوغ بود

ظهرش ناهار خوردم عصرش سریال دیدم

وشبش خابیدم

چهارشنبه

مطب خوب بودبازم

تا ۹شب بودیم

شب شام خوردیم

ودراین چندروز هیچ نکته مثبتی توزندگیم نبوده

نکته مثبت چیه؟کارجدید،تغییرجدید،روش جدید،کسب درامد جدید،زندگی جدید

ومیفهمم چراخستگی زیادترمیشه

چون روزمرگی هام زبادمیشن

وقتی روزمره زیادبشه نمیشه دیگه پیشرفت کرد ودرجازدن رو انجام میدیم

مثل اللان من

چیکارکنیم به روزمرگی دچارنشیم؟

 دوشنبه بیستم آذر ۱۴۰۲  0:21  ثمرعزیزمامان :)
ریسک مجدد
 

به نام او

سلام

میخام وارد یه مرحله ریسک پذیری باحالی بشم

که خودمم نمیدونم چه کاری اوکیه چه کاری نیست😁

بایدتلاشمو بیشترکنم

روتین صبحگاهی دارم واگر سالم باشم سعی میکنم صبح زود هفته ای ۳بارباشگاه برم

بعدهم برم مطب

کمی تاحدودی وزن اضافه کردم

###########№############

وقتی به یه سال گذشته نگاه میکنم میفهمم خوب تصمیم هایی گرفتم

شاید ازبین ۱۰۰تا تصمیم گرفته شده ۳تا۴تاشو باید بیشتر دقت میکردم و انجام نمیدادم

بعد میگم خب با ریسک اونا و ازدست دادن سرمایه دوتاچیز مهم رو یادگرفتم:

۱.برای هرسرمابه گذاری علم مهمتراز پوله

تومیتونی با مبلغی کمتر از بقیه سرمایه ای رو دوچندان و اون سرمایه رو دوچندان تر کنی.

۲.همیشه توی کار دوتاقشررو ملاقات کن هم فرد موفق هم فرد شکست خورده

ازشکست ها و ازمون خطاها یادمیگیری مسیر درستتر روبری و ازفرد موفق یادمیگیری چجوری تومسیرباقی بمونی

######№#####################

توی مطب تایم های بیکاری کتابخوانی داریم

درس خوانی هم داریم

تحلیل داریم

صحبت داریم

دعوا داریم

خوش وبش داریم

ولی میدونی یادگرفتم قهوه دمی سنتی رو چجوری خوب دربیارم

هرفرد وی ای پی بیادمطبم

براش قهوه دمی ثمری درست میکنم😎

////////////////////////////////////////////////////////////////

ازمهمترین درسها

یادبگیر ولی محبت نکن......

مغرور باش

جدی باش

تعارف نداشته باش

من اشتباها یادگرفتم محبت رو با محبت جوابگوباشم

باید ازبین ۱۰۰تامحبت تویک عدد محبت کنی

اینجوری نه پررو میشن نه بعدا هرحرکت شون تورو اذیت میکنه

به دوتا چیزاهمیت ندم:پولمو بگیرم....تخفیف ندم.....کاری به بودجه جیب طرف مقابل نداشته باشم

کلا ۹ماه کاری جالبی بود

اینکه توکاری به کار کسی نداری مطمئنا اونا ازاینکه به هیچ جاشون نمیگیریشون بیشترزورشون میکیره

^&^^^^^^^^&&^^&^^^^^^^^^^^^^^^^^^^&&&&&^^^^^^^^^^^^^^

کاش قبل از هرگونه کاری میشد عوضی بودن رودید

متاسفانه من تجربه کافی ندارم

ولی همین اتفاقات کمک کرد همه ادمها رو عوضی ببینم مگرتابعدا اثبات کنن سگ وفادارین تا سگی که دستت رو برای گوشت بیشتر گاز میگیره

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

دردودل هام زبادن

راستی یه ادمی توزندکیتون نگه دارید که مدام تشویقتون میکنه

تعریف میکنه

وازپیشرفتتون لذت میبره

اینا کمیابن

نادرن

گونه هایی درحال انقراضن

داشته باشیشون خوبه

شببخیر

 یکشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۲  23:55  ثمرعزیزمامان :)
نیروی کار
 

به نام....

خیلی پیداکردن یه نیروی خوب سخته

یه نیروی کار کشته کاربلد

ازهمه سختتر دادن اجاره و حقوق و قسطه

سختتر ریسک پذیریه

به نظرت موفق میشم؟

باید بیشترتلاش کنم

مشتری زیاد ازکجامیاد؟

باید چجوری جذب مشتری داشته باشم توی بازار پرازرقابت؟

به نظرت میتونم؟

.

.

.

راهنمایی میخام!!

 پنجشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۲  1:5  ثمرعزیزمامان :)
پشت بوم
 

با نام و یاد ....

ارزووهاا...لبخندها....اشکها .....ماه....خورشید....ستاره......باد .......ورزش....

سالهاست پشت بوم برام امن ترین مکان خونه است.امن ترین مکان توی طرح هم بود...وقتی اکسیژن کم میاوردم..وقتی دلم تنگ میشد وقتی دلم کمی رهایی میخاست به پشت بوم پتاه میبردم

سالهاروی پشت بوم میدویدم تاخونه بغلی زد زمین...به خاطر کارگرها بند خریدم توی بالکن دویدم

بعداها هرشب میومدم طناب میزدم.بعداها میومدم تمرین های باله میرفتم...

مدتی هرروز ۵صبح روی پشت بوم بودم.از ۵تا ۷ روی پشت بوم راه میرفتم...سکوت اون ساعت صبح از سکوت ۲نصفه شب هم بیشتربود..تاریکی...ستاره ها...حرکات ماهواره ای....حرکات سفینه ها.....

مدتی میومدم پشت بوم اشک میریختم و به گذشته و آینده فکر میکردم

مدنی میومدم برنامه های آینده میریختم

مدتی میومدم رویا پردازی ساخت بزرگترین زمین اسکی روی یخ رو توی یکی اززمینهای حاجی رو در سر میپروراندوندم

مدتی میومدم طراحی ودکوراسیون مطبمو میریختم

یه مدتی هم میومدم برای یه نخ سیگار....

یه مدت میومدم هرشب عکس میگرفتم تا ازماه هرشب عکس هارو کنارهم بذارم

یه مدتی هم میومدم .....شهاب هارو ببینم...زیربارون خیس شم....

زیادمیومدم

الان ۸ماهه هیچ شبی نیومدم....

امشب دلم گرفته بود.دلم میخاست بزنم بیرون تا ته صدای ضبط ماشین رو ببرم بالا و اهنگ گوش بدم

برم یه جایی از بلندی به شهر نگاه کنم

میدونی چرا ازبلندی باید نگاه کنی؟

چون هرچی تلاش کنی توهمیشه کوچکی و همه نیز کوچیکن وهیچ کس بررتر نیست

ماه تو زیباترین حالت ممکنشه

اگر ادمها میدونستن فراموش کردن مدل من چجوریه کینه ای میموند؟چون من ناخودآگاهم خاطرات بد رو پاک میکنه و خودم این آپشن رو در کودکی ۱۳ سالگی روی ثمری نصب کردم

وقتی دفتر نوشته های اونسالهارو پیداکردم فهمیدم خودم ازخودم اینو خواستم

میدونی چرا پشت بوم رو انتخاب کردم؟چون بادازهرطرف میوزه...ازهرطرف آزادی بری...محدودیت تداری....راه های انتخابت زیاده

میدونی چرا پشت بوم رو انتخاب کردم؟چون تنهاییش سیاهیش سکوتش به تویادمیده توزندگیت خودت تنها کسی هستی که میتونی ادامه بدی و تصمیم های مهم رو بگیری

تومیتونی هرچی میخای رو اینجارها کنی و بادببره وشروع دوباره داشته باشی....

یادمه ۱۸ساالگیم از عشق میگفتم....یه بنده خدایی فکرمیکرد پسرم که دختری ولم کرده.....ولی عشق ووابستگی فقط مربوط به دوجنس نیست......

پ.ن:عکس ماه امشب 😍

 یکشنبه دوم مهر ۱۴۰۲  23:34  ثمرعزیزمامان :)
Chat Gpt
 

try to describe a picture of "ثمرعزیزمامان" (which translates to "Beloved Fruit of Mother" in English) for you: In this picture, you see a serene and heartwarming scene. It captures the essence of a strong bond between a mother and her cherished child, representing the deep love and affection they share. The mother is depicted as a figure of warmth and tenderness, radiating an aura of care and protection. Her face is filled with a sense of joy and contentment as she holds her beloved child in her arms. The child, a fruit of her love, is depicted as a source of pure innocence and happiness. Their embrace symbolizes the unbreakable connection between them, a bond that is filled with love, nurturing, and support. The colors used in the painting are vibrant and soothing, reflecting the positive emotions and the harmony between mother and child. I hope this description creates a vivid mental image for you.

 پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲  11:37  ثمرعزیزمامان :)
خطای نوازندگی
 

با نام ....

توی سازهای کوبه ای توهرچی بنوازی قشنگ درمیاد اصلا دستت رو بکوب روش

یه صدایی آوایی درمیاد

توی سازهای ارشه ای مثل ویولن اینجوری نیست وبرای همینم سخته

یه کم آرشه رو بالا وپایین کنی صدای جیغ وحشتناکی درمیاد که نه تنها مستمع پرانه بلکه گوش کران ام هست

اما

سازپیانو یه ویژگی منحصربه فردی داره

هرچیزی بزنی صدایی درمیادولی کجا بزنی نوع آوا فرق داره

وسطش اگر اشتبااه زدی....

یه نت اشتباه....

دونت اشتباه.....

کمی آهنگ تغییر میکنه ولی بازهم قشنگه....همه‌نمیفهمن

نوازنده میفهمه واستادنوازندگی‌‌‌‌‌.....

شانس اشتباه کردن من وشما وبقیه زیاده

اگر بخایم ویولون وار پیش بریم

نه متسمعی داریم و نه انگیزه ای

کوبه ای وارانه هم اشتباهه

هراکتاو پیانو یه صدای خاصی داره

هربخشش هزار آوا میتونه باشه

وبا زدن چندنت اشتبااه اهنگ رو خراب نکنیم....ادامه بدیم....❤️

 پنجشنبه هشتم تیر ۱۴۰۲  17:51  ثمرعزیزمامان :)
Whales
 

بانام....

وال

وال بزرگترین جاندار روی زمین شش هایی داره درکنارآبشش ها

که باید بیاد روی سطح آب تا تنفس کنه

تنفس وال روی سطح آب مثل آه کشیدن ادمی هست که وقتی تو شرایطی اکسیژن کم میشه و عرصه تنگ میشه

به این کار وال ها میگن تخطی؛نقض عهد breaching

چرا؟چون هیچ وقت ازیه جانور ابزی توقع نداریم نفس کم بیاره بیاد روی آب نفسی تازه کنه و برگرده توی آب

اگر وال بیاد روی سطح اب نفسی تازه کنه....

رنگین کمان درست میکنه

حباب درست میکنه تا بعضی جانوارها راحتترتوی اب شناور بمونن

پس چرا اگرادمی آه بکشه تیرگی وتاریکی هس؟

تله ای درست میکنه برای باعث و بانیش؟

به شنا کردن والها روی سطح اب میگن porpoising

میدونی والها وقتی خوشحالن چیکارمیکنن؟جیغ میکشن

squeal with delight

والها احساسات متنوعی دارند

ادمها روزانه ممکنه هزارنوع احساس رو تجربه کنن وحتی متوجه نشن

کاش همیشه ما ادمها هم با نفس و آه کشیدنمون زیبایی رنگین کمون رو به تصویر میکشیدیم❤️

آبشش وال میتونه بهش کمک کنه ۲۲۲ دقیقه زیر اب نفس بکشه...یعنی حدودا ۴روز

چی میشه که یه وال نمیاد روی سطح اب؟

هیچ امکانی نداره هروالی تا ۱۰سالگی ازمامانش شیرجه زدن و نفس گیری یادمیگرا و روزانه هروال حداقل ۱۳بارنفس میگیره

پس روزانه هرچقدر بخای میتونی آه بکشی تا بتونی به ادامه برسی

خون والها سیاه هست .گوشتشون سیاهه

بدن وال میتونه ولی نیتروژن رو نگه داره...وال ها سیستم شاشیدن توی اقیانوس ک دفع نیتروژن به این شکل تدارند😁

پس هروقت حس کردی طرفت اذیت کرده میتونی خیلی راحت با سیستم کلیوی خوب نیتروژن هارو بریزی بیرون وخلاص

پس انسان دوراه داره

دفع نیتروژن با سیستم مجاری ادراری کلیه

دفع آه با سیستم تنفسی

پ.ن:امشب میخام حرف بزنم

تعریف کنم

ازترسهام بگم.از علایقم....از شادیهام....ازخاطراتم....ازاتفاقات....

ولی میدونی توی بازی جدید که دارم بازی میکنم....

باید امتیاز وستاره بگیری تا گاو صندوق هارو بازکنی.....

 پنجشنبه هشتم تیر ۱۴۰۲  0:38  ثمرعزیزمامان :)
تپش قلب
 

با نام....

Coffe

Cafe

کافی کافی است

تپش قلب چیست؟

قلبت با دلهره زیاد باتعداد ضربانهایی که ازروی پوستت میبینی باتعداد زیاد درهرثانیه می تپه

لبهات بی حس میشه

چشمات دردمیگیره

گلوت ورم میکنه

و انگار قراره تمام اتفاق های بد دنیا روی سرت خراب بشه قلبت باهمون شدت میتپه....دلت هم گریه میخاد هم آرامش

توی فکِّت درد عجیبی حس میکنی

میترسی

احتیاج به عالم وادم داری بهت بگن همه چیزخوبه استرس نداشته باش وما کنارت هستیم

بنابراین

دیگه قهوه زیادی نخوریم تا تپش قلب نگیریم☹️🫤😐

 پنجشنبه هشتم تیر ۱۴۰۲  0:26  ثمرعزیزمامان :)
من فقط چندتا فحش دادم؟
 

مشکل من چیه؟

فراموشی

چی میشه:همیشه بقیه حق به جانب هستن و من یادم نمیاداون چه بدی هایی کرده...

توجیه خطا خطا است ولی خطایی رخ میده معمولا نتیجه و مخلوط کلی اتفاقاته.... سرزنش ...دعوا....تحقیر....خطارو اصلاح نمیکنه....تمرکز روی خطا خطا رو تصحیح نمیکنه.....

دیدی برای پیداکردن جواب یه معادله اگر اشتباه کرده باشی باید بری از اول.....ازاول نگاه کنی ببینی :۱.مسئله چیه؟۲.مجهول چیه؟ ۳.معادله چیه؟..۴.راه حل چیه؟ ایا راه حل درسته؟شاید اعداد رو وسط راه اشتباه کردی راه حل درسته....باید دونه دونه برگردی عقب .... ومتاسفانه این برای فراموش کار اصلا امکان پذیرنیست☹️

یادمان باشد

یورو نیوز نتیجه یک تحقیق علمی رو منتشر کرده که مدعی است ضربه ای که توهین کلامی به مغز میزند،مانند تاثیر یک سیلی محکم ب صورت اوست
نویسنده ش نوشته بود تا اینو خونده یاد جمله ای افتاده از سیمون نمیدونم چی...
با این مضمون
«کلماتی وجود دارند کشنده تر از اتاق گاز »
(اتاق گاز اتاقی بوده ک زمان جنگ جهانی دوم المان نازی ملتو مینداخته توش بعد از سختترین شکنجه ها ب فجیع ترین حالت میمردن اون تو)

 پنجشنبه هشتم تیر ۱۴۰۲  0:5  ثمرعزیزمامان :)
پرواز
 

بانام ویادخدا

مسافرین هواپیمایی بهار به شماره پرواز ۱۴۰۲

فروردین:

تعطیلات فروردین با خوبی وبدی گشت و گذار توی طبیعت و باغ و بی عید دیدنی گذشت....

مامان جون وبابا جون کرونا گرفتند؛باباجون بستری شد....

الحمدالله الان بهترن

بعدتعطیلات شروع کاربود....

نقطه عطف این ماه خوش سفربودن و خسته بودن

اردیبهشت

سفر به تهران داشتیم

کشیک های پشت سرهم

سرکاررفتن های پشت سرهم

نقطه عطف این ماه :

هیجان وکتاب

خرداد

کار

عمانی ها

دعوا

آشنایی

بی خبری

شلوغی سرو دست وپا و برنامه های فشرده وخسته

نقطه عطف این ماه:

آموزش

پ.ن ۱:آکواریوم فروشی سر۱۵ بسته شد..

ولی اتاق شیشه ای ما هنوز پابرجاست

جای آب هواهست....ولی ازون بیرون عده ای دارن هدف میدن ...مسیرمیدن....هوارو کم وزیادمیکنند....غذامیریزن....وبه تماشای جنگ ما و طمع ما و تحقیرهای ما نگاه میکنند

پ.ن ۲ : شیک منوی زندگی من ترکیبی از حماقت ریسک عدم آینده نگری هست....گندزدم...ولی شاید وقت فکرکردنه....وقت ازنو ساختنه....وقت فراموش کردنه...

 چهارشنبه هفتم تیر ۱۴۰۲  23:56  ثمرعزیزمامان :)
PMHx
 

با نام ....

هرازگاهی بد نیست ادم بیاد وبلاگش

یه سربزنه

بخونه

ببینه چقدر احوالات آدمی متغیره

توی نت های گوشیم یه خاطره دیدم براتون میذارمش

خاطره مال فروردین ماه هست:

امروز برای تفریح و بازشدن دلمان و فراراز خونه رفتیم خارج ازشهر
درابتدا هوا آفتابی بود...همینطور که درجاده های پیچ درپیچ دوطرفه بالاترمیرفتیم ونزدیک قله کوه میشدیم هوا ابری شد ومه بود....رسیدیم به آبشارکراچ
هوابارونی شد و بعد که اومدیم ناهاربخوریم کلی بارون زد و توراه برف اومد........
توی یه روز آب وهوا روی ۴فصل تنظیم شده بود....
حال واحوالات آدمی هم همینقدر متغیره...توی یه روز میتونی بیشتراز هزاران احساسات رو تجربه کنی...
شادی...خشم...تنهایی...رنج....آرزو....عشق....غم....تنفر.....
وقتی توی جاده رانندگی میکنی مراقب ماشین های اطراف هستی...مراقب تابلوهای جاده هستی...مراقب دیدت هستی...مراقب افراددداخل ماشین هستی...
پس وقتی که داری توی جاده خودت میرونی باید بیشتر مراقب خودت باشی بیشتر هوای خودت رو داشته باشی...حال واحوالاتت همون آب وهوای جاده هست....
آدمها و اتفاقات همون حوادث جاده اند و آموزش هایی که میبینی و نهادینه میکنی میشن تابلوهای راهنمای جاده...
به اینکه چه تابلوهای راهنمایی رو برای خودت طراحی کنی فکرکردی؟
توی چه جاده ای دوست داری رانندگی کنی؟
چه اب وهوایی رو بیشتر دوست داری؟
چه سرعتی رانندگی میکنی ؟تند..آهسته..

 چهارشنبه هفتم تیر ۱۴۰۲  23:38  ثمرعزیزمامان :)
خوب نیستم
 

به نام ....

توی سخت ترین فشارهای زندگی هستم

فشارهای عجیبی که هرروز بیشتر و بدترمیشن

هرروز نگران کننده تر میشن

بالاخره یه جایی یهویی این تاول سوختگی پاره میشه و کل محتویاتش به همراه خونابه بیرون میزیزه و دردش تازه شروع میشه

دیدی میخان عصاره چیزی رو بگیرند خیلی تحت فشارش میذارند؟

فشارها ازمن عصاره ی نمکی میسازند و فعلا جاای خونابه چشمهایی هستن که ساعتها دارند گریه میکنند و اشک میریزند

وقتی قلبت رو فشار میدی...عصاره شوری از چشمانت خارح میشه

بعد سردرد

بعد غم

بعد غصه

وبعد تنهایی

وبعد مرگ

 دوشنبه پنجم دی ۱۴۰۱  0:31  ثمرعزیزمامان :)
دل...عشق...دوست داشتن
 

به نام آن که ....

دل

عقل همون دله که هورمونهاش فرق کردند

علاقه

همون میل هست که انگیزه انجام کارمیشه

عشق

همون حسی ه که میدونی نافرجامه

دوست داشتن

همون حالتیه که حتی اگر به رفتن خار در کوچکترین انگشتش فکر کنی دلت میشکنه و اشک میریزی

دل

همون کوزه ای هست که راحت شکسته میشه ولی ما مرتب دورش رومیپوشونیم مقاوم ترشه

عقل

همون دلی ه که با واقعیت میترسه روبروشه

علاقه

همون حالتیه که دل باهاش حس سازگاری داره

عشق

همون با دل بی مرز زندگی کردنه

دوست داشتن

همون لبخند انرژی و زندگی ای هست که با دیدنش صداش به دست میاری

پ.ن:پست قبلی رونوشتم بدون وقتی اوج بی خوابی ام چقدر چرت و پرت میتونم بگم

 دوشنبه پنجم دی ۱۴۰۱  0:25  ثمرعزیزمامان :)
بی خابی
 

به نام ایزدیکتا

خدایی که وقتی کوره های ادم سوزی بود خبری ازش نبود

وقتی ظلم بود ساکت بود

وقتی دلشکسته بود کاری نکرد.

آه میگیره؟کی ؟کجا؟خدا؟الو الو؟.....

هوالسمیع البصیر؟

___________________________

دووشبه کشیکم نخابیدم

بی خوابی بی خوابیاورده

داره میشه سه شب نخابیدم.....

میدونی چیه؟

کشیک که باشی خوبه بده

خونه باشی خوبه بده

نمیفهمم اللن چی میخام

فقط کمی آرامش میخام

کمی ......

__________________________________

قرص اعتراف تاحالا خوردی؟

نه

میخام امشب بخورم

به خودم اعتراف کنم

بایدجالب باشه😁

بای بای

 یکشنبه چهارم دی ۱۴۰۱  0:47  ثمرعزیزمامان :)
72hr
 

به نام خدا

▪️L'important c'est de se bouger

فرانسوی یادگرفتن از اونجا شروع شد با آهنگrequiem آشناشدم

وتصمیم گرفتم بتونم منم یع روزی آواز فرانسوی بخونم

واز ۱۴سالگی از celen dion خوشم میومد ازصدای قشنگش و برای همینم کلاس آواز رفتم....

اما آکواریوم شیشه ای........

اما 24hr کشیک....اما خستگی

کم کم دلم نمیخادبیام خونه....

کم کم دارم توبیمارستان خوابیدن رو ترجیح میدم...

اما ترس...طمع....استرس.....

میدونی آدماا چرااسترس میگیرن؟چون میترسن...وواژه مشترک ترس هست...

بزرگی هرآدمی به واکنشی هست که در موقعیت های حساس نشان میدهد....

چندتا آدم کوچیک دیدین با یکی دوتااتفاق وحشی ک بددهن شدن؟

چندتا آدم بزرگ دیدین؟

اما آکواریوم شیشه ای....

واخر ماجرای آکواریوم شیشه ای را یه روز خاهم گفت...

 جمعه هجدهم آذر ۱۴۰۱  23:44  ثمرعزیزمامان :)
۳ماه
 

به نام خدا

برگردیم به سه ماه پیش

میشه مهرماه...میشه شهریورماه؟

وقتی میگیم عدد۹منهای ۳...میشه ۶...وقتی میشماریم از۷بشماریم تا ۹میشه۳....

مگه مهمه؟

میتونم بگم تک تک ۲۴ساعتهایی که روز ها و تک تک روزهایی که میگذرنددوهفته ی ما رومیسازند

شهریور

منتظر نتایج تخصص بودم‌‌‌‌‌‌‌...بیمارستان یه شیفت کشیک افتخاری رفتم😁

کتاب خوندم...تخصص قبول شدم...دوستش نداشتم..نرفتم.....

کلینیک میرفتم میومدم...۳۰میلیون پول ازدست دادم

شد

مهر

هنوز فرصت تصمیم گیری برای تخصص بود بازهم دیدم نمیخام برم

دنبال ازادکردن مدرکم رفتم کشیک ندادم

وارداداره بیمه شدم سفرهول هولکی رفتم....

باادمهای مختلف آشنا شدم...سرقراررفتم...تجربه ی متفاوت کسب کردم

شد

آبان

۸آبان تولدم بود کلی کیف داشت برنامه ریختم براش...

رفتم باشگاه ثبت نام کردم

تصمیم های جالب گرفتم

یه سری ادمهای زائد رو حذف کردم...ذهنم سروسامون دادم

کلی خرید کردم...کلی کادو گرفتم

شد

آذر

بیمه نرفتم چون قراردادشون آماده نبود

اما میخام راجع به یه تجربه جالبم بگم

۴۸ساعت کشیک....

توی کل آذر تاالان که نصف ماه رفته...

نزدیک به ۸۰ساعت کشیک دادم...که ۴۸ساعتش پشت سرهم بود....این ۴۸ساعت نشونم داد تخصص چی دوستددارم

جراحی قلب وعروق.....

واین نقطه عطف ماجرای من هست.....

توی ۴۸ساعت خندیدم...گریهدکردم...دادزدم....دلتنگ شدم....گرمای عشق رودیدم...

فهمیدم چقدر عمرکوتاهه وچقدر ما عاجزیم

پ.ن:

اززندگیمون بیشترین بهره رو ببریم😍😍

عاشقانه دوست بداریم ودوست داشته شویم

وکارهایی انجام بدیم گه شاید یه بارفرصتش پیش میاد

 سه شنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۱  15:17  ثمرعزیزمامان :)
باطل شدن دلتنگی
 

الله واسع قادر

دریا مثال جالبی است ازتفاوتها و تغیرها...

هیچ موجی موج بعدی رو خفه نمیکنه...قوی ترمیکنه...

مگر ساحل ....ساحل موج رو به آرامش دعوت میکنه

موج ازشدت خشم کف میکنه...فریادمیزنه‌‌‌....به صخره میخوره....اما ساحل بازهم ساحله...

ساحل باهرموج خشمگین صدفهاش تغییر میکنه...موجوداتش فرق میکنه....

ولی بازهم استوار ه....

بازهم خشم موج رو میخابونه

دریا تفاوت ها وتناقضهاست

دزیا آرامش و طوفانه...

اما دوتاموج خشمگین باهم به ساحل نمیرسند!

 سه شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۱  17:2  ثمرعزیزمامان :)
امروز ۳مرداد
 

بانام الله

امروز بازرس اومد

ازدم پله ها گفت

اینها نردبانه یاپله؟

وچندبار جیغ ودادکرد

بعداومدبالا.ازاتاق ها ایراد گرفت...

ازنبودن روشویی دراتاق پزشک

ازدیواری که ربطی به رفت وامد بیمارنداره

ازراه پله های پشت بوم

باخودم داشتم میگفتم اینها چقدر دندون گردن

چطور میتونن لقمه حلال و حرام کنن

ازوقتی خودم باید پول دربیارم.نگرانم

نگن حلال ش نباشه

....

امروز از۷صبح تا الان ۱۰ونیم سرکاربودم

گوشیم اونروز کع ضربه خورد و بغلش شکست

دوشب پیش دکمه پاورش دراومد‌...

امروز زودتر تعطیل کردم رفتم گفتن نمیسه...

یکی ۲۲۰ت گرفت نمیدونم واقعا درستش کرد نکرد!

کارمیکنه..‌رنگش آبی شده...

هیچی اینم ازاین...

کل خستگی سع ماهه بع دلم موند...

چقدر ازوقتی باززس اومد دلم میخاست گوشی رو بردارم 

زنگ بزنم تعریف کنم...

اول بگم سلام صدات چقدرر آشنای قدیمی ناآشناست

بعدبگم بگم بگم...

بعدهم اشک بریزم و...

بعدهم دل بع دلم بده و....

عصرهم بیاد دنبالم..یع دوری بزنیم و حرف بزنیم.

اما باخودم گفتم

اذیتش نکن

گفته

سکوت به ژرفای ابدیت و سخن به کم عمقی زمان!

 دوشنبه سوم مرداد ۱۴۰۱  22:33  ثمرعزیزمامان :)
اینجا؟
 

به نام خدا

چرا باید اینجا بشه حرف زد؟

مگه من چه تقصیری در گفت وگوها دارم؟

آیا تابه حال هیچ زنی به مرد مریض برخورد نکرده؟

آیا فقط من هستم اینگونه مردها اطرافمه؟

آیا ازشون من دعوت میکنم؟

مثل وقتی بیماری نیازبه بستری داره

پرستار سرمن غرمیزنه که چرا دکتر بستریش میکنی؟

مگه من ازش خواستم مریض شه؟

من خواستم توکشیک من بیاد؟

ومن خواستم ازعمد بستریش کنم؟

بعضی حرفها وکلمات گاز کشنده هستند

آره هستند.....

منم بااین گازها کشته شدم...نتونستمم زنده بشم

برگردم

نتونستم

چون باید هرحادثه ای جوابگو باشم جای ایتکه شاید نیازبع دلداری دارم

نیازبه شنیدن اطمینان خاطر....

تمام شدن یعنی همین....

تمام

 یکشنبه دوم مرداد ۱۴۰۱  23:41  ثمرعزیزمامان :)
مطالب جدیدترمطالب قدیمی‌تر
شهریور ۱۴۰۴
مرداد ۱۴۰۴
اردیبهشت ۱۴۰۴
فروردین ۱۴۰۴
اسفند ۱۴۰۳
مهر ۱۴۰۳
بهمن ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
خرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آذر ۱۴۰۰
شهریور ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
اسفند ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
آرشيو
حکمت های امام علی (ع)
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) می باشد .