سرگردانی
 
به نام او...خدایی که روزی دهنده است

ارام جدا شد....به پرواز درامد...درمقابلش دودایره ی سیاه و براق  بودکه  پربودن ازشوق و نگرانی.. ارزو و تنهایی

ازسمت ان چشمان سیاه  بود که بادی وزید و او را ازهمه جداکرد...بقیه هم رهاشدن...ومسیر و جهت دست خودش نبود ...باد اورا میبرد....کمی ترسیده بود...روبه باد کرد پرسید:کجا میرویم؟ایا زمانی برای استراحت داریم؟

باد باخنده گفت:سرگردانی رانمیدانی چیست؟من خودم هم نمیدانم به کجا میروم....اما اگر بخواهی استراحت کنی ازبین میروی‌..سرگردانی و به پیش رورفتن بهتراز سکون است‌....

دوباره پرسید:خب چرا مراجدا کردی؟من انجا تنها نبودم...خانواده ام دوستانم بودن...اصلاچه برسرانها میاید؟

باد با کمی ناراحتی ازپرحرفی اش جواب داد:سرنوشت ودتقدیر تواینگونه بوده است

همه خانواده ات اکنون سرگردانند....فقط زودتراززتقدیر ت به این بلا دچارشدی

اما چندراه داری!

پرسید:یعنی میتوانم به خانواده ام بازگردم؟دوباره دوستانم راببینم؟

باد نیشخند تلخی به نادانی اش زد و گفت:نه..انهاازتو فرسخ ها دورترند.....احتمال دیدنشان کمتراز احتمال وجوددلبخند بردلی شکسته است...اولین راه اینست که ارزوی ان چشمان منتظر را به ثمربنشانی و پیامش را به معشوقش ببری

دوم اینکه میتوانی برزمین حاصلخیز فروددبیایی و ازنو متولد بشی‌‌...ویا  سرگردان با من سفر کنی...تضمینی درهیچ کدام ازاین راه ها نیست....باران...گرما...عطش....مانع های سخت....همه هستن....توکدام راه را میروی؟

باتردید پاسخ داد:کدام ش بهتراست؟

بادگفت:تصمیم توست....هرکدام را بروی بازهم سرگردانی وبازهم سختی میبینی وبازهم اسیب پذیری.....

وقاصدک نمیدانست ان چشمان سیاه و نگران چه ارزویی داشت که اینگونه اورا سرگردان کرده بود....

 چهارشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۷  0:35  ثمرعزیزمامان :)
شهریور ۱۴۰۴
مرداد ۱۴۰۴
اردیبهشت ۱۴۰۴
فروردین ۱۴۰۴
اسفند ۱۴۰۳
مهر ۱۴۰۳
بهمن ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۲
مهر ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۲
دی ۱۴۰۱
آذر ۱۴۰۱
مرداد ۱۴۰۱
خرداد ۱۴۰۱
اسفند ۱۴۰۰
بهمن ۱۴۰۰
آذر ۱۴۰۰
شهریور ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
فروردین ۱۳۹۹
بهمن ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
اسفند ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
آرشيو
حکمت های امام علی (ع)
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به (:پرواز قاصدک های ذهن ثمر:) می باشد .